راستش با اين کانديدايي که مشارکت علم کرده تا در پاچه مان بکند آن قدر حال آدم گرفته می شود که دیگر صحبتی برای گفتن در این مورد باقی نمی ماند.
از آن طرف می آیی بی خیال رای دادن بشوی و دل ببندی به برادر بوش که می بینی باز هم نمی شود و زمین و زمان استدلال می آورند که باید رای داد.
حالا در این فضا گمانم خواندن این نوشته حامد کمی جالب و جسورانه باشد. من البته باید بیشتر در مورد انتخابات فکر کنم تا نوشتنم بیاید. ولی از این به بعد به نظراتی که دست کم دیدگاه جديدي دارند و لااقل نمی خواهند بگویند که چه بخواهی و چه نخواهی بايد بروی و به معین رای بدهی تا رستگار شوی، لینک خواهم داد تا شاید در حاشیه آنها هم که شده چند خطی هم نظر خود را بنویسم.
پ.ن: من منظورم اين نيست که نبايد به معين راي داد. منظورم نحوه و نوع استلالاتي است که در مورد راي دادن به معين تا الان خوانده و يا شنيده ام.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home