کسی را دوست داریم، یا به هر حال خیال میکنیم که دوستاش داریم. به او میگوییم—و ممکن است که اولین بارِ گفتناش برایمان اصلاً آسان نباشد—دوستات دارم. اتفاق مهمِ زیبایی است: راضیمان میکند، به هیجان میآوردمان، چندین ساعت یا چند روز فکرمان را پُر میکند. باز میگوییم. فاصلهی گفتنها کم میشود. بعد از چند بار گفتنِ این جملهی جادویی در چند موقعیت مختلف، حالا برای رسیدن به لذتِ بارِ اول میگوییم خیلی دوستات دارم. بعد، خیلیخیلی دوستات دارم؛ خیلی دوستات دارم... . دُزِمان مرتباً بالا میرود.
بعد شاید اتفاق بدی بیفتد: وقتی تکرار و تأکید دیگر راضیمان نکرد میگوییم همیشه دوستات دارم. بیتجربه اگر باشیم، و مخصوصاً میل جنسیِ برآوردهنشدهای هم اگر به هم داشته باشیم، چند بار گفتن و شنیدن این جمله به فکر ازدواج میاندازدمان.
کسی از احساسات آیندهاش خبر ندارد؛ همیشه دوستات دارم حرف مهملی است. نه میشود در مورد احساسات آینده حرف معناداری زد و نه تضمینی در مورد احساسات آینده برای شروع یا ادامهی زندگی مشترک لازم است.
راست می گوید. شدیدا...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home